شعر شب ۷ اردیبهشت ۹۷
شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست
که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست
چه غم که خلق به حسن تو عیب می گیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست
اگر خیال تماشاست در سرت، بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست
شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست
کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست
تقدیم به مهربان یاورم و باورم 🌹🌹🌹
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
محمدم دورت بگردم الهی
ممنونم ازت بابت شعر شبمون
دوستت دارم بی هوا
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
۸ اردیبهشت ۹۷ ساعت ۲:۱۷
[ بازدید : 570 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]